از بهار طبیعت تا بهار قلب ها

«قلب» به معناى «دگرگون کردن» و حرکت از حالى به حالى دیگر است و به روح و عقل و علم و فهم و شعور اطلاق مى گردد، و این بخاطر آن است که هم قلب جسمانى و هم قلب روحانى دائما در دگرگونى و حرکت و تغییر است، چنان که بعضى از ارباب لغت گفته اند:[پیام قرآن؛ ج 1؛ ص142]

عید نوروز یک عید طبیعى در جهان آفرینش است؛ و دگرگونی فصل زمستان به سوی طبیعت بهاری، همراه با حیات طبیعت به فرمان خدا شروع مى شود، شکوفه ها و برگ ها و گل ها بر شاخسار درختان آشکار مى گردد و نشاط و جنبش و حرکت در تمام عالم حیات آغاز مى شود، همگام و همراه شدن با این پدیده عالم آفرینش، همگامى با سنت هاى الهى است.[کلیات مفاتیح نوین؛ ص907]

زندگى پر زرق و برق انسان ها نیز همین گونه است. این نعمت هاى گوناگون، این پست ها و مقام ها و مانند آن نیز جاودانى نیستند، روزى فرا مى رسد که به جز یک قبرستان خشک و خاموش از این جامعه ها چیزى باقى نمى ماند لذا طرح دعای «یا مقلب القلوب و الأبصار؛[زاد المعاد؛ ص 531] اى کسى که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست.»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909] به شدت معنادار می شود.[برگزیده تفسیر نمونه؛ ج 3؛ ص26] چرا که آیینه قلب تا زنگار هوا و هوس دارد، چهره حقیقت در آن منعکس نمى شود و تا انسان در سیاه چال طبیعت زندانى است به آسمان حقیقت پرواز نمى کند و تا گرد و غبار فضاى اطراف او را پر کرده، جمال دل آراى یار را هرچند به او نزدیک باشد، نمى بیند و چه زیبا مى گوید، حافظ:[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 7؛ ص549]

تو کز سراى طبیعت نمى روى بیرون       کجا به کوى طریقت گذر توانى کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولى      غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد

صفای قلب و بصیرت از کدورات ظلمت طبیعت و پلیدى هاى معاصى و پاک کردن نفس از رسوم عادات و زشتى هاى شهوت و بالجمله زدودن زنگارهایى که بر قلب نشسته است، زنگارهایى که قرآن مى فرماید: «بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون؛[سوره مطفقین؛ آیه 15] بلکه زنگ نهاده بر دل هاى آنها (مکذبان) آنچه انجام دادند» در فراز«یا مقلب القلوب و الابصار» به منزله صیقل دادن آینه از زنگارهاو کثافات است.[اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)؛ ج 1؛ ص243]

تحویل سال و تحویل حال

«حول» در لغت به معنای حرکت و تحول و به معنى دگرگون شدن چیزى است، و حول به کسى مى گویند که مى تواند مسائل را زیر و رو کند و از تجارب مختلف در آن بهره گیرى نماید.[پیام امام امیر المومنین علیه السلام؛ ج 2؛ ص453]

«حول»یعنی «هو تحرک فى دور؛ حرکت دورانى داشتن»، چون دوران دارد، و دوباره به جاى اول بازمى گردد و «حواله» را نیز بدین جهت حواله مى گوید که یک حرکت دورانى در آن وجود دارد، بدهکار طلبکار را به شخص ثالثى حواله مى دهد و او پرداخت مى کند و سپس با بدهکار محاسبه مى نماید،.[ر.ک:مقائیس اللغه]،[بررسى طرق فرار از ربا؛ ص12]

جمله معروف:«یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الى احسن الحال؛[زاد المعاد؛ ص؛ 531] اى دگرگون کننده سال و زمان ها و حالات انسان ها! حال ما را به بهترین حالات تغیر ده، و به احسن حالات دگرگون ساز» به همین معنا است. اگر سال را هم عرب «حول» مى گوید به همین اعتبار است؛ زیرا تحول و دگرگونى بوجود آمده، و سال گذشته تبدیل به سال جدید شده است.[حیله هاى شرعى و چاره جویى هاى صحیح؛ ص12] و انسان از زمانى به زمان دیگر متحول مى شود و حرکت مى کند.[پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 15، ص: 291]

از وقوع احسن التقویم تا حصول احسن الحال

بی شک خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمى، و هم از نظر روحى و عقلى؛ چرا که هر گونه استعدادى را در وجود او قرار داده، و او را براى پیمودن قوس صعودى بسیار عظیمى آماده ساخته، و با این که انسان «جرم صغیرى» است، «عالم کبیر» را در او جا داده و آن قدر شایستگى ها به او بخشیده، که لایق خلعت «لقد کرمنا بنى آدم» شده است.[سورۀ تین؛ آیه 4(تفسیر نمونه؛ ج 27؛ ص 165)]

لذا در قرآن کریم می خوانیم:«لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم[سورۀ تین؛ آیه 4] ؛ما انسان را در بهترین صورت آفریدیم!»[تفسیر نمونه؛ ج 27؛ ص138] ولى همین انسان با تمام این امتیازات اگر از مسیر حق منحرف گردد چنان سقوط مى کند که به «اسفل سافلین» کشیده مى شود؛«ثم رددناه اسفل سافلین[سورۀ تین؛آیۀ5]؛ سپس او را به پایین ترین مرحله باز گرداندیم»[تفسیر نمونه؛ ج 27؛ ص137] چرا چنین نباشد در حالى که موجودى است مملو از استعدادهاى سرشار که اگر در طریق صلاح از آن استفاده کند بر بالاترین قله افتخار قرار مى گیرد، و اگر این همه هوش و استعداد را در طریق فساد به کار اندازد بزرگترین مفسده را مى آفریند و طبیعى است که به «اسفل سافلین» کشیده شود.«مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که براى آنها پاداشى تمام نشدنى است»[«الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون».سورۀ تین؛آیۀ 6]

لذا انسان متصف به زیور «أحسن تقویم» که آفریده مبارک «أحسن الخالقین» است، بایسته است که خود را در پرتو تحول قلبی و تطهیر آینه دل به نور بصیرت و معرفت بیاراید و در سایه سار تدبیر دنیا و آخرت و پرهیز از افراط و تفریط در بهره مندی از نعمات ظاهری و باطنی، به «أحسن الحال» نایل گردد لذا در دعای تحویل سال زمزمه می کند: حول حالنا إلى احسن الحال؛[زاد المعاد؛ ص 531] حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!»[کلیات مفاتیح نوین، ص: 909]

آری گاهى انسان بر اثر کثرت کار از حال خودش هم غافل مى شود؛ و لهذا این دعا انسان را به یاد خودش هم مى آورد و به او تذکر مى دهد که براى مشکلات روحى و[والاترین بندگان؛ ص233] جسمى، مادى و معنوى خودت مخصوصاً در زمان هاى با ارزشى هم چون شروع سال جدید، چاره اى بیندیش و پرده هاى غفلت را کنار بزن. و از کسى کمک بخواه که بر انجام هر کارى قادر و تواناست. بنابراین، سر دیگر اهمیت فوق العاده این دعا، رهانیدن انسان از غفلت است.[والاترین بندگان؛ ص 234]

همانگونه که در دعای پس از نمازهای روزانۀ ماه مبارک رمضان در پیشگاه خداوند متعال عرضه می داریم؛«اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک؛ خدایا، بدی حال ما را به خوبی حال خود تغییر ده»[والاترین بندگان؛ ص233] در حقیقت کمال ما انسان ها در همین است که سوء حال را به حسن حال و حسن حال را به احسن حال تبدیل کنیم احسن الحال بودن برای ما یعنی رسیدن به تمام آن کمالات به قدر ظرفیت وجودی مان؛ زیرا ما حالی احسن و برتر از آن نداریم. تحویل حال به احسن الحال همان تغییر سوء حال انسان به حسن حال الهی است؛ و این تغییر وقتی تحقق می یابد که بدانیم مسائل مهم و سرنوشت ساز زندگى انسان بر محور ایمان و عمل صالح دور مى زند، اگر بخواهیم در آسمان سعادت پرواز کنیم، و به اوج قله احسن الحال صعود نماییم، اگر مایل باشیم از صف زیانکاران خارج شویم، اگر از ظلمت و تاریکى متنفر و مشتاق رسیدن به نور و روشنایى هستیم، اگر اشتیاق بهشت و نعمت هاى آن را داریم، همه اینها در سایه ایمان و عمل صالح ممکن الوصول خواهد بود.[سوگندهاى پر بار قرآن؛ ص226]

 

 

 

 

منبع: برگرفته از شرح دعای تحویل سال از منظر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله؛ پژوهش؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی دام ظله 

keyboard_arrow_up